دختر استقلالی

پـرواز کن عـقاب آبـی ، یـادگـار حـجـازی

امروز بسیاری از تیم های لیگ برتر ایران حسرت داشتن یک دروازه بان آماده و شش دانگ به دلشان مانده است. اما استقلال دژی آهنین و مستحکم دارد که کمتر لشکری یارای نفوذ به آن را دارد. هواداران آبی رنگ امروز تکیه گاهی دارند که با گفتن نامش به خودشان افتخار می کنند و فخر می فروشند. استقلال این فصل ها گل پسری دارد به نام سید مهدی رحمتی . عنصری خستگی ناپذیر که نه تنها دل هواداران بی شمار استقلال بلکه دل جماعت ایرانی را نیز به واسطه ی حضورش در تیم ملی برده است. شیرمردی که راه بزرگانی چون مرحوم ناصر حجازی را ادامه می دهد.

سید مهدی همیشه به واسطه ی اخلاق نیکو ، بردباری ، گذشت ، در خدمت تیم بودن و هزاران صفت برازنده ی دیگر قابل احترام بوده و هیچ گاه نه از مسئولیتش شانه خالی کرده و نه از او خطایی سرزده است. به همین واسطه سید امروز به یکی از محبوبترین بازیکنان باشگاهی و ملی تبدیل شده است و ما به خود می بالیم که نعمتی به نام سید مهدی رحمتی را در تیم خود داریم.

سید! خیلی ها با پایان فصل قبل می گفتند رحمتی برای استقلال به این باشگاه نیامده و به دنبال منافع شخصی است. اما تو با ماندنت به خوبی به یاوه گویان نشان دادی که همیشه و در همه حال آبی و آبی رنگ خواهی ماند. آری، نشان دادی که چگونه در سخت ترین لحظات و در اوج مشکلات هم می توان غیرت را معنا کرد. ثابت کردی که هواداران تا چه اندازه برایت عزیزند و یک لحظه در استقلال بودن را با هیچ وعده و وعیدی عوض نمی کنی و خود را مدیون این هواداران می دانستی. هوادارانی که چه شب و چه روز، چه در هوای آفتابی و چه بارانی به ورزشگاه می آمدند و یکصدا تو را تشویق می کردند. با واکنش های استثناییت در حساس ترین لحظه ها به تیم یاری رسانده ای و در اوج نومیدی امید را به دل تیم و هواداران بازگردانده ای. امروز سید ما شایسته ی بهترین هاست. شایسته ی این است که یک خسته نباشید جانانه به او بگوییم.

مهدی جان! از نوگلانت چه خبر؟ عطا و علی را می گویم. به آنان گفته ای که چه حماسه هایی آفریده ای؟ گفته ای که چگونه با خونریزی عضله ات ۹۰ دقیقه در درون دروازه ایستادی و ایستادگی کردی؟ گفته ای که وقتی در صورت آنان می نگری صورت هزاران کودک دیگر را می بینی که به واسطه ی استقلالی بودنت تو را همانند پدر خود دوست دارند؟ آری تو رویای کودکانی شده ای که آرزوی یک لحظه در کنار تو بودن را دارند و نام تو بر پشت پیراهن بسیاری از آنان نقش بسته است. تو آرزوی جوانانی شده ای که عاشقانه دستکش به دست می کنند و تو را الگوی خود قرار داده اند.

سید در کوچه های شهر قدم می زنی؟ در کوچه ای صدای توپ می آید، کودکی در درون دروازه ایستاده و شوت
کودک دیگری را دفع می کند. همه یکصدا او را تشویق می کنند و می گویند: «رحمتی… رحمتی». آری، آنان تو را در قالب آن کودک می بینند و تو تبدیل به نوستالژیک ترین لحظه های زندگی آنان شده ای.

نجواهایت را قبل، حین و بعد از بازی ها می بینیم. چه عاشقانه و معصومانه نجوا می کنی. ای به قربان جدت! چه زیبا و افتاده می ایستی و با خدایت راز و نیاز می کنی. می دانم که در نجواهایت ما هواداران را هم فراموش نمی کنی و یکی از آرزوهایت در آن نجواها شادی دل این هواداران بی شمار است. خدا هم به یاد توست که به تو این همه عزت بخشیده و مهر تو را در دل میلیون ها نفر از هواداران نهاده است. ما هم از ته قلب سربلندیت را آرزو داریم.

سید! گفته بودی که با تعریف ناصرخان حجازی به جایگاه کنونیت رسیده ای. ناصرخان گفته بود که وقتی در تو می نگرد به یاد جوانی های خودش می افتد. ناصر عاشق پرواز بود. آن قدر پرید که نه تنها توپ بلکه امروز به سقف آسمان ها رسیده است. آری، ناصر آسمانی شد و امروز روح او در کنار تو و در انتظار استمرار درخشش توست.

پس مثل همیشه استوار باش و پرواز کن … پرواز کن ای عقاب آبی رنگ ...                                              


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->